محل تبلیغات شما
بعد از یه سختی زیاد، یه فشار روحی روانی، تونستم به خودم مسلط بشم. نه اینکه تونسته باشم حق و ناحق رو بفهمم تو این قضیه بفهمم، ینی به نظرم نمیشه اصلا، ولی تونستم حالم رو خوب کنم. 

اولین قدم خنده و سرخوشیه. یه وقتایی که یه فکرایی، بیهوده و بدون اینکه روی بقیه تاثیری داشته باشه یا به نتیجه ای برسه، به ذهنم میومد، لبخند زدم و رهاش کردم. 

بعد از اون جمع کردن اعتمادبه نفس. به نظرم آدم خودش باید بدوه و اعتمادبه‌نفس جمع کنه برای خودش. از یه برقراری ارتباط گرفته، تا انجام پروژه و نمره ی خوب تو درس و این چیزا. هی هم باید با خودت تکرار کنی که من یه آدمم و همونطور که من از بعضیا شاید خوشم نیاد، بقیه هم حق دارن از من خوششون نیاد، و این کم شدن ارزش من نیست. بدون اعتماد به نفس آدم نصفه نیمه ست.

یه چیز مهم اینه که کارایی که دوست داری رو بری دنبالشون و انجام بدی، حتی اگه مرتبط به درست نیست. حتی اگه بقیه میگن بچسب به درس و تمرکزتو بزار رو درس. حتی اگه بگن اینا به چه دردت میخوره. آدم باید کاری داشته باشه که از انجامش خیلی لذت ببره. از رفتن به کتاب فروشی و دیدن کتابا یا بازار رفتن بگیر تا کلاسای ورزشی و هنری و زبان و هرچی.

طبیعت هم که تو حس خوب خیلی کمک کننده ست. از هرجاییش میتونی لذت ببری. دیدن آسمون، دیدن درختا، شنیدن صدای پرنده ها، استشمام بوی بارون، لمس گلبرگ گلا و . . فقط کافیه توجه کنیم.

 

024 من اینجا چیکار میکنم؟؟

020 از خیانت پدر، تو قوی شو

019 بالا رفتن، پایین اومدن

یه ,رو ,اگه ,تو ,  ,درس ,حتی اگه ,به نظرم ,درس و ,بعد از ,که من

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها